این روز ها نشانه ها زیاد شده اند نشانه هایی برای باز گشت

شما کدام یک از این دو نوع برخورد رو می پسندید:

در پارک آزادی اردکان (البته الان نه بهار و تابستان) همین طور که قدم می زنید خانواده یا گروه دوستان زیادی رومی بینید که با خیال راحت تازه با یه ژست نمی دونم چیچی یا قلیون* می کشن یا مشغول تهیه مقدمات اون هستن و هیچ هشداری و یا ممنوعیت ظاهری هم علیه اون وجود نداره

و در پارک بهاران میبد در ورودی اون پارچه نوشته زدن که کشیدن قلیان اکیدن ممنوعه بعد شما که قدم می زنی همین طور بوی دوسیبه که پیچیده همه جا (البته الان نه تابستون) اصلا شک می که نکنه درخت ها هم قلیون می کشن و ما نمی دونستیم

* پسر چهارساله من دیروز می گفت مامان توی فیلم آدمها یه جور سیگار پایه دار می کشیدن کلی طول کشید تا به کمک برادرم فهمیدم منظورش قلیونه

رفته بودم سزی فروشی بازار شهرداری چند نفر داشتن با هم پیاز می خریدن و مرد تازه وارد دنبال جایی می گشت برای برداشتن پیاز که نبود همین طور که منتظر ایستاده بود با خنده گفت: این روزها چقدر مردم پیاز می خورن....

که یکی جوابشو داد بس که کباب می خوریم

خوشحالم که تو ی این گیر و دار مشکلات اقتصادی قشر متوسط جامعه سعی می کنه با شوخی این مشکل رو از سر بگذرونه و تحمل کنه...

 و متاسفم برای تویی که توی سایتت  خبر از کودتای اجتماعی می دی و البته گاهی فکرکنم در دل آرزو می کنی  ...

با سلام

چند روزپیش اطداف بانک انصار خیابان طالقانی دختر جوانی ازمن خواست تا پرسشنامه ای را پرکنم راستش فکرکردم دانشجویی است که برای یکی از واحد هایش نیاز به آمار گیری دارد برای همین پذیرفتم اما با مطرح شدن سوال ها متوجه شدم که موضوع پرسشنامه انتخابات پیش رو است و در باره ی همه چیز از  نامزد احتمالی تا عملکرد صدا و سیما و چگونگی برگزاری مناظره در آن پرسش مطرح شده بود 

نکته ای که توجهم را جلب کرد  فضایح اکم بر سوالات بود انگار طراح سوالات با این پیش فرض سوال ها را طرح کرده بود که مصاحبه شونده یا در انتخابات شرکت نمیکند و اگر شرکت کند حتما به اصلاح طلبان رای میدهد برای مثال نام اولین نامزدی که به آن رای می دهید محمد خاتمی بودو بعد دیگر نامزد های احتمالی طیف اصلاح طلب و بعد گروه های دیگر 

و یا در سوال مربوط به انکه شما به نامزد کدام گروه رای می دهید اولین گروه اصلاح طلب بود 

و جالب تر از همه لحن دختر جوانی بود که پرسشنامه را قرائت می کرد و علامت می زد چنان نام محمد خاتمی را برد که فکر می کردی از امیر کبیر نام می برد و وقتی گزینه ای غیر ازاو را انتخاب کردم مکثی کرد انگار منتظر عذر خواهی بود 

میخواستم به او بگویم این پرسشنامه جهت دار شما را به امار واقعی طرفدارانتان نمیرساند فقط مواظب باشید توهم برتان ندارد که این مردم هر روز و هنوز تاوان اشتباهات خواص متوهم را می دهند 

به نظر شما متوهم ترین خواص در جامعه ما کیست؟

حتما این روزها شما هم در جریان خبر سفر مرد شماره یک ایران به بجنور قرار گرفته اید

این خبر ها قبل از هرچیزی خاطره سفر حضرت آقا به استان یزد را برای من تداعی می کند

آن چند ثانیه بهشتی را وقتی من و خواهرم در کنار جمعیت استقبال کنندگان ایستاده بودیم و برای چند ثانیه بدون هر حجابی رخ ماه را دیدیم

آن چند ثانیه ....

خواستم با نوشتن این چند خط اول خاطره آن سفر را برای شما خواننده عزیز هم زنده کرده باشم و چه جالب می شود که شما هم اگر از آن سفر خاطره ای دارید بفرمایید تا در وبلاگ قرار دهم

امام غرض از مزاحمت....

حتما شما سخنرانی مرد شماره یک ایران را در روز اول سفرشان به بجنورد شنیده یا خوانده اید

این سخنرانی به گونه های متفاوت تحلیل شده است ولی نکته ای که من قصد پررنگ کردنش را دارم در این چند خط نهفته است:

امام خامنه ای نسل جوان پرنشاط، تحصیل کرده و شجاع را یکی دیگر از ثروت های زیربنایی ملت ایران برشمردند وبار دیگر تأکید کردند یکی از خطاهایی که در اواسط دهه هفتاد انجام شد، ادامه سیاست کنترل جمعیت بود که این اشتباه باید جبران شود زیرا نسل جوان، عامل اصلی پیش روندگی کشور است.
رهبر انقلاب اسلامی خاطرنشان کردند: البته اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوایل دهه هفتاد کار صحیحی بود اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.

اشتباه نکنید قصد بحث کردن در مورد کنترل جمعیت را ندارم مد نظر من جمله ی پایانی است

اینکه مرد شماره یک ایران در مقابل میلیون ها ایرانی سهم خود را در اجرای یک سیاست بپذیرد و برای خود از درگاه خدا طلب عفو کند 

شاید باید گفت مرد شماره یک ایران به واقع تنها جوانمرد ایرانی است وقتی همه(بیشتر) مسئولین کشور عزیزمان تمام سعیشان را می کنند تا مشکلات را به گردن دیگری بیاندازند وهیچکدام حاضر به پذیرفتن سهم خود در اجرای سیاست های اشتباه نیستند این جای بسی شکر و سپاس به درگاه الهی را دارد که رهبر عزیزمان با این شهامت سهم خود را می پذیرد، باشد که قدر این نعمت الهی را بدانیم.

(البته خود این موضوع که سهم رهبری در اجرای این سیاست اشتباه نسبت به دیگر مجریان و قانون گذران کشورمان چقدر است خود جای بحث و بررسی دارد اینکه حتی در دولت احمدی نژاد که خود را مخالف کنترل جمعیت می داند تازه حدود یک سال است که قانون حق بیمه برای بچه ی چهارم را برداشته شده و هنوز لایحه افزایش مرخصی مادران در راهروهای مجلس خاک می خورد، از دولت های قبلی که انتظاری نباید داشت)

مدتی است چیزی ننوشته ام

شاید این چند روز به فکر تعطیلی این وبلاگ هم افتاده ام

اما این به معنی نداشتن مطلب نیست گاهی آنقدر حجم حرف هایت زیاد می شود که ترجیح می دهی سکوت کنی شاید برای من که  اهمیت شناخت اولویت ها را بیان کرده بودم این روزها فرصت خوبی برای اندیشیدن بود این که بفهمیم چه بگوییم و چه نگوییم

راستش دستم به صفحه کلید نمی رود

باشد تا بعد

حالا که این مستند میراٍآلبرتا تموم شد و گویا جاش عوض شد .

یکی از این چهار تیمی که با هم و به کمک هم این کار بزرگ فرهنگی رو انجام دادن (مستندی که اصلا به هیچ وجه دانلودش توی اینترنت نیست و فقط و فقط می شد رفت سالن بسیج دید) بیاد توضیح بده موضوع میراٍث آلبرتا دغدغه چند درصد دانشجویان اردکانی بوده وهست (چه اونایی که دانشجوی اردکان هستن چه اونایی که اردکانی هستن و در دانشگاه های دیگر درس می خونن) هر چند که این کار فرهنگی بودجه ای لازم نداشته واگر نه که البته صد تا مدعی پیدا می شد ولی می شه پرسید که آیا کار ضروری تری برای انجام دادن نبود؟

منتظر پاسخ شما هستم