با سلام
هر نوع تغييري سازنده نيست! کما اينکه در دوران سنتي افلاطون و ارسطو و ساير انديشمندان با تغيير مخالف بودند! در واقع در تغيير عصر پست مدرن خط و مشي فرهنگ غرب لحاظ ميشه بطور مثال اين تغيير به معناي روي آوردن خيلي از انسان ها به سبک هاي شيطان پرستي و مخالف اخلاق هم هست! اونطرف سکه دنياي غرب براي انسان هاي مدرني که وارد عصر پست مدرن شده اند و علاقه اي به گروه هاي ضد اخلاقي ندارند گروه هاي ديني و عرفان هاي کاذب رو تعبيه مي کنه! گرايش به مذهب بودا در جوامع اروپا و آمريکا يا ميدان دادن به آميش ها رو بررسي کنيد! يعني براي قشر اخلاقي و ضد اخلاقي خودشون تغذيه فراهم مي کنند و ابتکار عمل رو بدست مي گيرند! مسلما غرب سعي مي کنه ابتکار عمل رو در دوره پست مدرن با اين وسائل از دست نده! انسان ذره اي پست مدرن براي اينکه خودش رو با بي عدالتي موجود منطبق کنه و به دنبال تغيير شرايط نره خودش رو به وسيله موسيقي، عرفان کاذب و ... (که در ايران نيز دارد رايج مي شود متاسفانه) تغيير مي دهد. البته از اين تعداد هستند عده فراواني که در غرب نور اسلام را مشاهده مي کنند و مسلمان مي شود اما استراتژيست هاي غربي سعي مي کند با ايجاد يه چهره خشن و طالباني از اسلام و گاهي با تصويب برخي قوانين (مثل قوانين ممنوعيت حجاب در دانشگاه و ...) اين مسئله رو کنترل کنند (که بحمدالله نتيجه عکس داده است.) و اقشار رو به سمت فرقه هاي معنوي کم خطر براي غرب سوق بدهند.(در واقع غرب به دنبال جهاني سازي است نه جهاني شدن! يعني پروُژه اي نگاه مي کنند و نه پروسه اي!)
من اسلام شناس نيستم اما مطمئن در اسلام هم هر تغييري ممدوح نيست! در اسلام تغيير اگر بوسيله نوآوري با حفظ اصول اسلام و آن تعريف خاص خود باشد ممدوح است اما در مقابل آن اگر تغيير به معناي بدعت باشد مذموم و حرام است. ببخشيد طولاني شد.
موفق باشيد
يا حق
سلام
در مورد بحران به فراخور زمان بايد توجه داشت...
بحران دوران مدرن همان بحران هويت و بي ريشگي است که البته علتش در جامعه غرب بي بند و باري و کثرت و ...(به ترتيب اولويت به نظر من) و در جامعه ما نيز شايد کثرت و بي بند و باري و ... (به ترتيب اولويت به نطر من)باشد اما دوران مدرن سرآمده و اتفاقا يکي از نقاط شروع دوره مدرن انقلاب اسلامي ايران و پايان عصر افراط در ماديگري بود(البته فقط يکي از اونها چرا که نقاط شروع بسيار زياد و متعددي دارد) که نظريه استراتژيست هاي غربي بعد از پايان جنگ سرد از جمله هانتينگتن براي مصادره اين فضا و انحراف اذهان بود دقيقا( قبلا هم نقدي به مقاله تجديد حيات اسلام و نطريه برخورد تمدن ها دکتر دويت محمدي در اين خصوص به عنوان کار علمي دانشگاهم نوشته ام که در سايت خانه دانشجو سابق نيز منتشر شد)به اعتقاد من، بحران کنوني دوران پست مدرن (با آن ويژگي هاي خاص خود در همه سطوح علمي، هنري، معماري، فلسفي و ... که دارد) بحران ذره اي شدن انسان هاست(به تعبير هابرماس اگه اشتباه نکنم) که البته در جوانان ايراني فوق العاده نمود دارد يعني بطور مثال در مناسبات اجتماعي به جاي تغيير در جامعه(که مختص عصر مدرن بود) به تغيير در نوع نگاه خود(مثلا تغيير در نوع موسيقي که گوش مي دهد) مبادرت مي کند! ديگه ساده تر از اين نميتونستم بگم ببخشيد. موفق باشيد ياحق.
امروز بنده شاهدم که نوجواناني پيدا ميشن که بعضا صبح تا شب بخاطر خدمت به اهل بيت زحمت مي کشند بدون هيچ گونه چشم داشتي... مثالش را در يک سال اخير بواسطه شغلم زياد ديده ام و زياد هم کلام شدم! دوست ندارم بگويم که نسل دهه پنجاه و چهل در حق اين ها کوتاهي کردند و حتي امروزه هم مي کنند!
جالب بود در اواخر شهريور يکي از مسئولين گفت به اين ها بعضي وقت ها غذا نمي دهم که مبادا انگيزه اين بچه ها غذا خوردن بشود! مخالفت کردم و گفتم اگر آن قدر آموزه تان جذاب باشد اين مسائل در حواشي قرار مي گيرد...
يادم هست يک روز از نوجواني پرسيدم غذا خورده اي؟ گفت نه گفتم چرا گفت غذايم را دادم به يک گرسنه محتاج!
اگر امروز جنگ بود ثابت ميشد که چقدر امثال حسين فهميده ها داريم و غافليم!
اما مسئول محترم فرهنگي بزرگوار نفهميدن که بحران هويت براي عصر مدرن بوده نه امروز که وارد عصر پست مدرن شده ايم! لذا سي سال عقب هستند برخي مسئولين فرهنگيمان!
همبلاگستاني جان سلام
http://parsiname.parsiblog.com/براي راي دادن جا نمومين!فقط تا يکشنبه 21 مهر!ياعلي